-
فقط یک بوسه
شنبه 5 فروردینماه سال 1391 11:17
گرچه فزون خواستم،بوسه یکی بود و بس وه که به آن بوسه دان ، نیست مرادسترس زلفِ تــرا از دو ســــو ، دور ز رویت کنم سهم مـــن از آفتاب ، پنـجره ای نور، بس درصفِ گلهــــا تــــــرا دیده ام ای نازنین لاله ی رنگین تویی،وان دگران خاروخس کاش ز تـــو پُـــرشود ، خلوتِ آغوش ِمن می تپدم دل ز شوق ، می کُشدم این هوس بلبــــل...
-
باغ پرشکوفه ی سرسبز
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 05:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ابر ِسیاه می رسد از راه ، همراه با ترنّم ِباران ای باغ ِپُرشکوفهٔ سرسبز ، بگشا بغل به رویِ بهاران گیسویِ سبزه و رخِ گل را ، شوید چو دست و بالِ خس و خار ریزد به دشت و کوهْ طراوت ، موجِ گشاده دستی ِباران حیران به راه دوخته ام چشم ، درانتظارِ پیک و پیامی امّا نمانده نقشِ قدم...
-
آخرین سه شنبه سال 90
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 21:04
90/12/25 ششمین جلسه ما با شب چارشنبه سوری مصادف شده بود . درنتیجه , تمام مدت , صدای انفجار ترقه ها کار موزیک متن را انجام می داد ! پس ازآنکه من قرائت حافظ را به پایان بردم , شعرخوانی دوستان به ترتیب زیر آغاز شد : 1- آقای باقرزاده : داستانی را که به ابوسعید مربوط می شد و ازروی کتاب اسرارالتوحید - در قالب قطعه - به نظم...
-
مست دیدار
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 10:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 خــون زغفلت دررگم افسرد ، هشیارم کنید خواب من سنگین ترازکوه است،بیدارم کنید بی دم ِجان بخش ِجانان،تنگ شد برمن نفس ای عزیزان! ازهـــوای تـــازه سرشارم کنید ظلمت جــــاوید دارد کلبـــه ی بی نـــورمن روی آن مهپــــاره را شمـــع شب تارم کنید من به عشق...
-
زنده ی عشق
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 08:14
دل جوانی می کند باآنکه پیرم زندۀ عشقم ، نمی خواهم بمیرم مرگ را حق دانم و نزدیک ، امّا در گمان از وعده های دور و دیرم خورده ام از دایه شیرمهربانی نیست با کس کینه ام ، رحمت به شیرم مجرمان ، گردن فرازانند اینجا من ز شرم بی گناهی سربه زیرم درتوانایی گرفتم دستِ هرکس شد به روزناتوانی دستگیرم هرچه آمد برسرمن ، ازمن آمد گرکه...
-
بوسه ی سیل
شنبه 20 اسفندماه سال 1390 10:31
بــا آنکه درحضـــورتو از یاد می روم غمگین ز راه می رسم و شاد می روم یک لحظه دیـدن تو غمم می برَد ز یاد غم نیست بعـد ازان اگراز یاد می روم می نــــالم ازجفــایت و دادم نمی دهی ای داد کـــزدرتـــــو به فریاد می روم زان بــــوسه دان ِلعل که داده ترا خدا ره تــــوشه ام بیارکه بی زاد می روم برگِ خزان رسیده ی زردم که شاخه...
-
پنجمین سه شنبه شب
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1390 23:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA 90/12/16 تذکرهای دوستانه من در مورد منظم تر آمدن عزیزان , خوشبختانه بی تاثیر نمانده بود ! در نتیجه پنجمین جلسه ما زودتر آغاز شد . پس از حافظ خوانی من , دوستان به ترتیب زیر به قرائت شعر پرداختند : 1- آقای افضلی , غزل : نگاه کن که برف نو , به سرو شانه می زند زمین نیمه خفته...
-
زیر سایه ی تو
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 08:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 گفتی به من کجـایی کزتوخبرندارم؟ جززیرسایه ی تو ، جای دگرندارم تصویری ازتودارم دردل نشسته دایم گرروی چون مهت را،پیش نظرندارم چندان که بودممکن،دندان به دل فشردم طاقت برای دوری ، زین بیشترندارم من بـــا تو همعنانی هــرگزنمی توانم شـــوق سفراگرهست ، پای...
-
گزارش چهارمین سه شنبه
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 13:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 90/12/12 چهارمین جلسه سه شنبه ما از ساعت 5 با رسیدن دوستان آغاز شد . ولی من خواندن حافظ را از ساعت شش شروع کردم تا عده بیشتری برسند . خیلی خوشحال بودم که دخترم نرگس هم حضور دارد . البته مجبور شد زودتر برود . چون نگران حال مادرش بود . سپس دوستان به...
-
خمیازه ی حسرت
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 22:20
چون که دیــدم درعبـادت بنده ی عادت شدم از بـــرای امتحان ، یک چند بی طاعت شدم گر به رغبت جــای کردم برسرخوان ِجهان بس که خوردم شهدِ زهرآلود،بی رغبت شدم پیری و درماندگی ، درچشم ِیـارم خوارکرد گرچه رحمت بودم اوّل ،عاقبت زحمت شدم درشبِ هجران ، ز غم جان کنده بودم تاسحر روز وصلش جان به رغبت دادم و راحت شدم هرچه فرمان می...
-
سومین روایت سه شنبه شب
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 21:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آقای رضا افضلی , آقای محمد گرامی , استاد محمد قهرمان , آقای جوادزاده جلسه ما در حدود ساعت 6 آغاز شد . یکی از خویشاوندان من و عضو انجمن – سیف اله بهادری – صبح به ایست قلبی درگذشته بود و جایش خالی مانده . می خواستم دهمین غزل حافظ را بخوانم , که آقای افضلی رسید و غزلی را که...
-
چراغ مرده ی دل
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 09:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ببین درآینـــه و سیـــربـــاغ و گلشن کن وزآن میـــانــه گلـــی نـــذردامن ِمن کن بیــــا و دیده ی تــاریک رابه نور رسان چراغ ِمرده ی دل را دوباره روشن کن درآبِ دیده ی من پـا منه ، که گفته ترا که اعتماد به این سیل ِخانمان کَن کن؟ به کلبه ام که زدل...
-
کوه غم عشق
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 21:31
یک مو به تن ازعشق تو آزاد ندارم ازخویش ، گرفتــــــارتری یاد ندارم گربند ز پـــــایم بگشایی ، ندهد سود ســــودای ِرهایی ز توصیّاد ، ندارم درعشق، تفاوت نکند شادی و اندوه هرگزنخورم غم ، که دل ِشاد ندارم چندی ست که ازجور،نگه داشته ای دست پنــــــداشتــــه ای طاقتِ بیداد ندارم دردیده ی پُرنم بنشین، یا دل ِخونین معـــذورم...
-
ای شانه ی تو تکیه گاه من
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 11:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هـــردم به شوق دیدن رویت ، از دیده برخیزد نگاه من امّا به نومیدی فروغلتد ، در دست و پای اشک و آه من بـــوی سحــــــرآید ، ولی چشمم چیزی نبیند غیرتاریکی سنگین سفرگشته ست چون یلدا ، ازبختِ بد شام سیاه من دارم دلی باوصل خوکرده،کزیادِ هجران می خورد برهم طوفان ز جای خود نجنبیده...
-
دومین سه شنبه شب
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 22:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA به سبب ترافیک سنگین خیابانها , جلسه سه شنبه شب ما نیز خلوت بود . در حدود ساعت 6 – طبق معمول – من ده غزل از خواجه حافظ خواندم . سپس از دوستان خواستم تا شعرخوانی را آغاز کنند . آقای ناصری دو بیت خواند . بعد خانم تتاردار که قلم بسیار خوبی دارد , مطلبش را ارائه کرد . خانم...
-
ای کاش
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 19:16
سالها زیـــن پیشترای کــــاش می دیدم ترا تا نهان ازخلق ، چون بت می پرستیدم ترا آتشم درزیــــر ِ خاکستر دوباره جان گرفت تــــا درین پیرانه سر ، بــــــار دگر دیدم ترا یک بغل حسرت به دورافکندم ازآغوش ِخود بعد از آن ، مانندِ جان درخویش پیچیدم ترا چون بهاران دیدمت تاغرق درجوش ِنشاط بــــــا دل ِپائیـــــزی ِغمگین ،...
-
غزلی که زندگیست
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 19:30
با راه دوری که از شب ،در پیش پای سپیده ست تا خانه روشن کند صبح ، عمرم به آخر رسیده ست گر پیش پا را نبینم در روز ، بر من مگیرید این شهر همسایه با شب ، دور از دیار سپیده ست چندان که می جویمش بیش ، کمتر به او می برم راه آیا کجا می زند بال ، خوابی که از سر پریده ست در وحشت آباد دنیا ، آرام نتوان گرفتن بیچاره آدم که از...
-
کودکانه دوستت دارم
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 22:57
می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا عهد کن تا دیگر از هجران نیازاری مرا کاشکی بر سینه تو سرگذارم ، تا دلت گویدم با هر تپیدن ، دوست می داری مرا! ای که از لیلی فزون دانم ترا در عاشقی کمتر از مجنون درین وادی نپنداری مرا ما طریق عشق را باید که با هم طی کنیم چون رفیق نیمه ره ، در راه نگذاری مرا کهنه سازی از نوا افتاده ام ،...
-
بال شکسته
شنبه 22 بهمنماه سال 1390 19:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بال شکسته را سرپرواز ِدیگر است پایان ره ، اشاره به آغاز دیگر است از دل به لب نمی رسدم سرّعشق تو رازی که آیدم به زبان ، راز دیگر است وقتی که پیش من نکنی باز ، لب به حرف آن چشم ، از اشاره ، سخنساز دیگر است گر بــود معجـــز دم جان بخـــش بامسیح جان یافتن ز بوسه ات اعجاز دیگر...
-
سه شنبه شب و استاد قهرمان
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:55
دختر مهربانم , نرگس ! می دانی من یک دوره ادبی دارم که در عصرهای سه شنبه برگزار می شود و پنجاه و اندی از عمرش می گذرد . از پنج شش ماه پیش , بانوان هم به این انجمن راه یافته اند وگرنه قبلا مردانه بود ! البته گاهی شاعره هایی – معمولا از تهران – به این دوره آمده بودند . سالها پیش , در آغاز جلسه , برای حاضران شاهنامه می...
-
بازیچه زندگی
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:54
از خاطر عزیزان ، گردون سترد ما را هر کس به یاد ما بود ، ازیاد برد ما را خوبان گنه ندارند گر یاد ما نکردند چون شعر بد به خاطر نتوان سپرد مارا با اصل کهنه خویش دلبستگی نداریم آسان توان شکستن چون شاخ ترد مارا ما برگهای زردیم ، افتاده بر سر هم در قتلگاه پاییز ، نتوان شمرد ما را سرجوش عمر خود را ، چون گل به باد دادیم در...
-
جنون عشق
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:53
بدرود نگفته سفر مکن , ای بدرقه ات اشک و آه من ترسم که به راه جنون فتد , ناگاه دل سر به راه من دیروز به حرفی ز روی مهر , می بردی ام از دل غبار غم ظلم است که رحمت نیاوری , امروز به حال تباه من آمد اگر از تو شکایتی , یک بار ز دل تا سر زبان اقرار به جرم نکرده را , خواندی ز لب عذرخواه من شادابی ایام نوبهار , در دام غرورم...
-
باب آشنایی
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:52
غمم چون بگذرد از حد , زمردن شاد خواهم شد به یک جان دادن از صد دردسر , آزاد خواهم شد درین دوران که آتش را ز شدت آب می سازد اگر سنگین تر از خاکم , سبک چون باد خواهم شد ز نرمی رویگردان بودم اول از دل آزاری ندانستم که آخر دشنه ی فولاد خواهم شد خراجی بست بیش از دخل بر ملک وجود من خراب عامل جورم , کجا آباد خواهم شد؟ ندانم...
-
به عنوان سرآغاز
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:51
یارب از سرمستی غفلت به هوش آور مرا از شراب معرفت , چون خم به جوش آور مرا تر کن از اشک ندامت , چشم خواب آلوده را مشت آبی بر رخم افشان , به هوش آور مرا گوشمال چرخ , سازم را به قانون کرده است زخمه ای بر تار جان زن , در خروش آور مرا گرچه مهمان توام , از خود ندارم اختیار خواه زهرم پیش رو نه , خواه نوش آور مرا چون گل رعنا...