درد میکشم

هی درد مینویسـم و هی درد میکشم
دارم تو را برای خودم مـــرد میکشم

رفتی و بعد تو اثری از بهار نیست
در دفترم همیشه گل زرد می کشم

هر شب تو را به گرمی آن روزهای خوب
خود را شبیه عاشق دلســـــرد میکشم

صد کوه و رشته کوه از اندوه آدمی....
آنچه که عشــق بر ســـرم آورد میکشم

دور است ان گذشته زیبـــا ولی هنوز
در امتـــداد راه عقب گــــرد میکشم

یک صفحه خط مشکی ممتـد به معنی ِ
ظلمی که روزگــار به من کرد میکشم

هان ای زمان بخواب که من هرچه میکشم
از دست این زمانــه ی نامـــــردمیکشم

#فرشته_خدابنـده
#غزلستان

https://telegram.me/FereshtehKhodabandeh

اعتراضی بی جواب

 

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش

حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست

تا دیدمحتسب که سبو می کشد به دوش

احوال شیخ وقاضی و شرب الیهودشان

 کردم سؤال  صبحدم  از  پير مي فروش

 گفتا: نه گفتنیست سخن، گر چه محرمی

                                                     درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
                                                            

                                                                                             "حافظ "

 

 

به مناسبت چهلمین روزدرگذشت شاعرو فرهیخته ی بلند آوازه ایران استاد محمدقهرمان بزرگ که مرد راستی و 

و درستکاری و جوانمردی و شهرت ستیز بود. در سالن ساپکو که زیر نظر فرهنگسرای فردوسی است همایشی

که  به همت و کارگردانی " دکتر محمد جعفر یاحقی " که خود مردی بی نام  ونشان نیست  اتفاقی افتاد که

شگفت زده شدم !!!

 

ادامه مطلب را كليك كنيد

 



 

ادامه نوشته

(استاد محمد قهرمان پدر شعر محلی ایران در 28 اردیبهشت  1392 دارفانی را وداع گفت)

"هوالباقی"

 

استاد بزرگ شعر، نام تو بلند

 

ای قصه قهرمانی ات بی مانند

 

ما از تو نوشتیم همه بیت به بیت

 

ما از تو سرودیم همه بند به بند

 

 

e4upm8jozby4e4hzzwb.png

از راست به چپ: رضا افضلی - زنده یاد استاد محمد قهرمان - فرشته خدابنده

 

 

آن سرو بلند عشق مست افتادست

 

آن گوهر معرفت ز دست افتادست

 

با رفتن قهرمان استاد سترگ

 

در قله شعر من  شکست  افتادست

 

 

ih36i3wloqb4ni3fsjt.jpg

زنده یاد استاد محمد قهرمان بر سر مزار مرحوم عماد خراسانی  

 

قهرمان من !

 

بعد از تو با هیچکس تا اخرین نفس قهر نمی کنم

 

زندگی آه است ،کوتاه است

 

کوتاهتر از آن که واژه قهر را به جای مهر در عقد نامه دو دل

 

بگنجاند

 

من مرگ قهرمان را باور نمی کنم

 

من مرگ قهرمان را باور نمی کنم

 

 

 

jgoj1n02xtjor74vxld5.jpg

6ol7n89urcxkqkk1jrj.png
 
غزلی به  دست خط  استاد

 

 

 

ehkmkkegqy1zp8qzdi7e.jpg

 

شانه و گیسوی غزل در بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران


آپلود عکس رایگان و دائمی


دوستان عزیزم سلام


امیدوارم تاخیر مرا بابت این چند سال به بزرگی خودتان ببخشید.مشکلاتی که نگفتنش بهتر است

پیش آمد .برای خرید شانه و گیسوی غزل در بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به

شبستان - راهروی 30-غرفه انتشارات اطلاعات مراجعه نمایید .


باشد که قبول افتد...

خراب دلتنگی - تیر 90


"مثل یک اتفاق می افتی وسط دستهـــــــــــای تقدیرم"

چشمه ای سربه زیرم وناچار رو به دریای تو سرازیرم

 بدنم را شبانه میسوزد زخمهــــــای درونی ام را ،هم

به کدامین دلیل کابوس است خوابهـــای بدون تعبیرم

یکنفر با دلم جدل دارد یکنفــــــــر که تونیستی حتما

باورم نیست اینهمه مدت بین دستـــــان یک نفر گیرم

 بادهــــای موافق هر روز مرگهـــــای مخالف هر شب

مرگها را اگر ورق بزنم بادها میدهنـــــــــــــد تغییرم

 من خودم نیستم یقین دارم یک من دیگر است در جانم

 با زبانی که من نمیفهمم میکنــد مثل بغض تفسیــــرم

شیب تند دروغهای بزرگ همه ی شهــر را لگد کرده

و در این سهمگینی دنیا خبـــــری نیست از مزامیرم

من خرابم،خراب دلتنگی کاش ازاین هم خرابتــــــــر بشوم

 تا مگر انتظار سر برسد تاکنــــــــــد دستهات تعمیرم
 
مانده ام سطرهای پایانی با چه حرفی تلنگـرت بزنم


به خدا بیقرار آزادی به خــدا شرمســــــــــــــار تزویرم

تاخیر مرا ببخشید


من منتظرم ثانیه ها گل بدهد باز

 من منتظرم فصل جنونم شود آغاز

 در سینه دلم قفل غریبی زده برلب

من منتظرم باز شود غنچه این راز


یا ضامن اضطراب آهو

 

اینجــــا که ازدحام هزاران کبوتر است


بی بال وپر پرنده شدن شوق دیگر است


شک کرده ام به خویش ویقین کرده ام به تو


تردید در حضور شمــا عین باور است


مرزی میان عابر وزائـــرکشیده نیست


احساس عاشقان همه اینجا برابر است


دستم اگر به لمس ضریحت نمی رســد


اما دلم همیشه غزلخوان این در است


ما ازبیـــان گنبد وگلدستــــه قاصریم


کف پوش بارگاه تو از آسمان سر است


اینجا که عرش فرش در آستان توست


هر کس که سر بخاک نشد،خاک برسراست


فردایمان چگونه شود غم نمیخوریم


تقدیرمان به لطف شما گر مقدر است


میخواستم که با تو کمی درد دل کنم


باشد برای بعد  که این بیت آخر است

 

بفرمایین شعرطنز (براي خواندن ادامه مطلب را كليك كنيد)

 

واسه شاعر شدن و طنز سرودن چقدر

 

گفتمت بايد بخوني وبكوشي يادته؟

ادامه نوشته

آرزوهام با چشمات دوباره جون گرفتند  -  غصه ها از تو قلبم بار سفر روبستند            

 

 گیرم که شکسته ماه خورشیـد که هست

 

در وسعت چشمان تو امیـــــــد که هست


تو  رفته ای و  دلم شــکســـــــــته  اما


 راهی که بخوابت بشود دیـــــد که هست

دوتا زنجیر چرخ از عشق باید چید درچشمت

 

خدا آیینه ای را ساخت خود را دید در چشمت


تو خود ماهی وپنهان مانده صد خورشید درچشمت


مرا ازخود نترسانی که بسیارند بی باکان


جهنم دره هم باشی شوم  تبعید درچشمت


زمین افتاده ام ازبس که لغزنده است اندامت


دوتا زنجیر چرخ از عشق باید چید در چشمت


مرا در بازوانت میفشاری با زبان خوش


وگرنه میشوم امسال هم تجدید درچشمت


صدایی نازنین داری و در اندیشه آنم


که روزی روی خود را میتوانم دید درچشمت