افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

جنون عشق



بدرود نگفته سفر مکن , ای بدرقه ات اشک و آه من

ترسم که به راه جنون فتد , ناگاه دل سر به راه من

دیروز به حرفی ز روی مهر , می بردی ام از دل غبار غم

ظلم است که رحمت نیاوری , امروز به حال تباه من

آمد اگر از تو شکایتی , یک بار ز دل تا سر زبان

اقرار به جرم نکرده را , خواندی ز لب عذرخواه من

شادابی ایام نوبهار , در دام غرورم فکنده بود

رفت آنهمه سرسبزی ام ز دست , پامال خزان شد گیاه من

از پاکی دامن , تو برگ گل , من پاک نظرتر ز شبنمم

آغوش تو کی می شود شبی , تا صبحدمان خوابگاه من ؟

هر روز اگر منکران عشق , گویند گناه است عاشقی

گویم که شود کاش بیش از این , سنگینی بار گناه من !

می خواستم از برق آه خود , در هستی او آتش افکنم

شب آمد و صد گونه عذرخواست , شد ضامن بخت سیاه من

***

با جلوه آن روی تابناک , هر نور شود کورسو و بس

با ماه بگویید بر میا , کامد به در از خانه , ماه من !

از دیدن او بازگشته ای , ناز قدم تو ! خوش آمدی !

بر دیده خود می نشانمت , ای دسته گل , ای نگاه من !


1389/5/13

نظرات 8 + ارسال نظر
سایه جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ

گویم که شود کاش بیش از این , سنگینی بار گناه من !..

سایه جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ

انتخاب عکست عالی است ...ممنون

سایه جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ

مقدم غزل عزیز را گرامی می دارم ...
فضای آرومی درست کردی چقدر با روح لطیفت سازگاره !
آرامشت آرزویم است

فاطمه شمیم یار جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ب.ظ

سلاممم غزل عزیز
اینجا خوب و عالیست...
همه چی به مبارکی...

دانیال جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.danyal.ir

چه شعری و چه غزلی که گرفتارم
میسرم نشود که دل ز یار بردارم
حدیث دوست گفتن بسی نیکوست
ولی چه سود کز شعر کردی بیزارم
طبیب رنجه مکن پای و بازگرد از راه
که داغ هجر رخ دوست بر جگر دارم
خدا خراب کند ای حسود خانه ی تو
که برده ای ز دل یار ، شوق دیدارم

نازنین جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ

گاهی برای بودن
باید که رفت ...

گاهی برای گفتن
باید که سکوت کرد ...

گاهی برای روشنایی
باید که خاموش شد

حالا میفهمم چرا خواننده خاموشتون بودم
کاش هیچ وقت نه اینجا و نه هیچ جای دیگه روشن نمیشدم ...

مریم جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ

تو پروفایلتون نوشتین:تنها کامنتهای که در رابطه با غزل و محتوای وبلاگ باشند , تایید خواهد شد
اما من برای دل خودم می نویسم و میذارم این کامنتو برای آرامش دل خودم برای ... بگذریم
زمزمه های گاه گاه فقط یک وبلاگ یا دنیای مجازی نبود سرای مهربانی بود سرای دلهایی به پاکی شبنم و به طراوت گلبرگ و به خوبی باران
اینجا همه ارزش همدیگر را می دانستن و اگر کسی خواست خدایی ناکرده دلی را به درد بیاورد و اشکی را روان کند نرگس عزیزمان با مهر اخطار میدادند
و غزلها بود که سروده میشد خنده ها بر لبها می نشست و شادیها که بر دلها مهمان میشد غمها برای دقایقی چند پنهان میماندند و چشمها از اشک شوق میزبان میشدند
و پاسخهای زیبا و از روی صبرتان همه را خرسند و آرام میکرد
من خودم به شخصه هر وقت دلم میگرفت هر وقت از دل تنگی نفسم میگرفت و از همه جا خسته میشدم پا به سرای شما که میگذاشتم آرامش به دلم راه میافت و آرام میشدم قرار میگرفتم
جالبش اینجاس که حتی در پستهایی که از سر دلتنگی می نوشتید باز میشد آرامش را پیدا کرد
و حالا این سرا افسون غزل قالب ساده اش کامنتهای بی پاسخ مانده ی ما و سکوت شما و دل بیقرارتان
تنها آرامش ما همین غزلهای بسیار زیبای استاد است و بودن و حضور شما هرچند به سکوت
مرا ببخش بانو که با زیاده گویی هایم شما را آزردم

افروز جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ

چقدر خوندن این غزلها لذت بخش و آرامش بخشه دست استاد و شما درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد