بــا آنکه درحضـــورتو از یاد می روم
غمگین ز راه می رسم و شاد می روم
یک لحظه دیـدن تو غمم می برَد ز یاد
غم نیست بعـد ازان اگراز یاد می روم
می نــــالم ازجفــایت و دادم نمی دهی
ای داد کـــزدرتـــــو به فریاد می روم
زان بــــوسه دان ِلعل که داده ترا خدا
ره تــــوشه ام بیارکه بی زاد می روم
برگِ خزان رسیده ی زردم که شاخه را
از دست می گـــذارم و برباد می روم
دیــــــواربی ثبــــاتم و آماده ی سقوط
سیلم چو بـــوسه داد به بنیاد ، می روم
گرچه فریب خورده ی صد وعده ی توام
بربـــال ِبرق و بـــاد به میعاد می روم
شیرین نمی کنی دهنــم را به بوسه ای
بـــا آنکه تلخکام چـــــوفرهاد می روم
امـــروزاگرکه دانه و آبی به من رسید
روز دگــــر ز خاطــــرصیّاد می روم
1386/5/24
با آنکه در حضور تو از یاد می روم
غمگین ز راه می رسم وشاد می روم
امیدوارم همیشه سلامت باشید استاد گرامی ممنون.
پدرجان , شنیده اید که می گویند شعر مرا انتخاب کرد ؟! گاهی از اشعار قدیمی تان که می خواهم بنویسم , غزلی به چشمم می آِید که انگار زبان حال همان لحظه من است ! اینجاست که می گویم شعر مرا انتخاب کرد , نه من شعر را !
هرچند , غزلیات پدر , همه اش زبان دل است و شرح حال !
ممنون پدرجانم . امید که سلامت باشید و مانا .
سلام
خوشحالم از اشنایی با شما
اشعار زیبایتان را خواندم دل زیبا نگار شما شاد باد
مو فق باشید و مدام شیرین کام
طهورای گرامی! سپاسگزارم
متشکرم دخترعزیزم! زنده باشی!
منصورگرامی! ممنونم.
بــا آنکه درحضـــورتو از یاد می روم
غمگین ز راه می رسم و شاد می روم
جز عشق نخواندیم و نخواهیم خواند ان شاء الله
دانیال عزیز! ایدون باد!
یک لحظه دیـدن تو غمم می برَد ز یاد
غم نیست بعـد ازان اگراز یاد می روم
ممنون استاد
یک لحظه دیدن تو غمم می برد ز یاد ....
...
ای داد ، کز در تو به فریاد می روم !!!
ممنون پدرجان .