بیست و نهمین جلسه 91/8/23 نسبتا خلوت بود . پس از صائب خوانی دوستان قرائت اشعار خود یا منتخبات را آغاز کردند .
1- آقای افضلی , غزل :
خاطرات قدیم یادت هست ؟ باغ عطر و شمیم یادت هست ؟
2- آقای سنجری , دو شعر سپید
3- آقای ناصری , یک شعر نیمایی و یک غزل
حلقه دیوانگی با عشوه در گوشم مکن عشق می ورزم به تو , یک دم فراموشم مکن
4- خانم سمرجلالی , شعر "شهیدان زنده اند " از شادروان امید
5- خانم امینی , غزل :
هیچ می دانی که دستم خالی است آرزوهایم همه پوشالی است
6- بعد از آنکه من غزل خود را خواندم , آقای جمالی قطعاتی با تار برای دوستان نواختند .
همچو نی ز همنفسان , گر دمی جدا شده ام
مانده ام ز نغمه به دور , خالی از نوا شده ام
جنس کاسدم که مرا مشتری به سر نرسد
قیمتم رسیده به هیچ , بس که بی بها شده ام
با شکسته بال و پری می زنم به هم پر و بال
چون دعا ز سینه ی گرم در فضا رها شده ام
چشم و دست پاک مرا بوسه داده غنچه و گل
گر به سیر باغ و چمن همره صبا شده ام
با دل فسرده ی من گرمی یی کن ای غم عشق
با تو در نهایت عمر , تازه آشنا شده ام
نسخه ی شفا منویس , ای طبیب خسته دلان
در گذر زمن که به عشق فارغ از دوا شده ام
جلوه زار آینه را تا درآورد به چه حال
من ز سیر آن گل رو , یک چمن صفا شده ام
از قفس مرا به درآر , یا که همچنان بگذار
من اسیر دام خودم , بسته ی وفا شده ام
همچو نی ز همنفسان , گر دمی جدا شده ام
مانده ام ز نغمه به دور , خالی از نوا شده ام
سلام برادر بزرگوارم ممنون بابت مهر و لطفتون...
این بیت خیلی زیباست:
از قفس مرا به درآر , یا که همچنان بگذار
من اسیر دام خودم , بسته ی وفا شده ام
سلام استاد
بسیار زیبا بود
بعد از مدتی به نسبت طولانی
روحم تازه شد
"با دل فسرده ی من گرمی یی کن ای غم عشق"
پاینده باشید
یاحق
خاطرات قدیم
خاطرات قدیم یادت هست؟
باغ عطر و شمیم یادت هست؟
روزگارِ صفا و پاکی ها
آن بهشتِ نعیم یادت هست؟
بخشش و جشن و سفرة شادی
مردمانِ کریم یادت هست؟
روزهای بهشتیِ بازی
بی خبر از جَحیم یادت هست؟
میهمانی کنارِ دخترکان
برحصیر وگلیم یادت هست؟
شور ما در کنار باغچه ها
همچو رقص نسیم یادت هست؟
درس و مکتب، قرائتِ ملّا
الف و لام و میم یادت هست؟
تَق تَقِ چَکّشِ حَلب سازان
سوز و سازِ لحیم یادت هست؟
روی چینی شکسته و قوری
بخیه و بندِ سیم یادت هست؟
در علف های خشک عطاری
تلخ و شور حکیم یادت هست؟
موقع یارگیری و بازی
بغضِ طفلِ یتیم یادت هست؟
تاکه تقسیم را بیاموزیم
آن تُرنج دونیم یادت هست؟
در میانِ سیاهیِ پی آب
طفلِ بی ترس وبیم یادت هست؟
وسطِ خانه های آجر فرش
حوض های قدیم یادت هست؟
در شبِ شامِ نذریِ کوچه
دیگ های هلیم یادت هست؟
شامِ شب، زیرِتوری مهتاب
بام های عظیم یادت هست؟
در کنارِ بساط همسایه
رختخوابِ حَجیم یادت هست؟
کوزة آب مشترک بربام
مردمانِ رحیم یادت هست؟
درشبِ پُر ستاره، کوچِ شهاب
در رَهی مستقیم،یادت هست؟
روی دیوار خانه های بزرگ
خواندنِ «یاکریم» یادت هست؟
**
کودکی رفته و جوانی ها
آمده فصل نا توانی ها
باز هم بس امید ها باقی ست
دل خوشی با نوید ها باقی ست
رضا افضلی 22/7/91
سلام بر مهربانترین شاعر و نازنین نازنینان
سلام استادقهرمان
سلامت باشید.اگربه مشهدآمدم دلم می خواهدشمارازیارت کنم انشالله
روزها میگذرند و من به انتهای کوچه نزدیک تر می شوم. اینروزها عطرت ناپیدا ست عزیز...
سلام استاد بهترید ایشالا؟
یاد باد آن که در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
برادربزرگوارم طاقت ندیدنتان را نداریم .امیدوارم حالتون خوب شده باشه.
سلام
سلام
نوشیدن شعرهایتان زمستان را گرم خواهد کرد
سلام
استادقهرمان عزیزشادزی
من از یادت نمی کاهم؛صدای خسته شما بسیار غمگینم کرد.به امید سلامتی استاد.انشاءالله به زودی باز ببینیم که نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
تولدتون مبارک
انشالله سالیان سال در کنار خانواده محترم با شادی و سلامتی تولدتون رو جشن بگیرید...
تولدتون مبارک
با بهترین آرزوها
سلام
تولدتون خیلی خیلی مبارک باشه
ایشاا... سالیان سال شاد و سلامت زنده باشید
سلام . ممنونم آقاکوروش عزیز .
سلام خواهر
مصطفی هستم
چند وقت نبودم دلم واسه نوشته هات تنگ شده بود
سلام استاد
بر من ببخشاید مدتی نتونستم استفاده کنم
امیدوارم خوب باشید
همچو نی ز همنفسان , گر دمی جدا شده ام
مانده ام ز نغمه به دور , خالی از نوا شده ام