کو گریه مستانه ای , کز غم سبکبارم کند ؟
از خود تهی سازد مرا , از دوست سرشارم کند
ای همنشین ! در گوش من بیهوده افسون می دمی
من دل نخواهم کند ازو , هرچند آزارم کند
دور از تو ای اصل صفا ! نوشین لب شیرین ادا !
آب خوشی گر می خورم , در حال بیمارم کند
ننشیند از بی طالعی , گردی زمن بر دامنت
گر آسیای آسمان , چون خاک هموارم کند
ای در نگاهت موج زن , کیفیت میخانه ها!
با ساقی چشمت بگو , یک جرعه در کارم کند
نازم خیالت را که شب , گیرد به گرمی در برم
تا بوسه سرد سحر , از خواب بیدارم کند
گر زنده می خواهی مرا , گاهی به دیدارم بیا
هجران چو از حد بگذرد , از عمر بیزارم کند
هرگاه از خود می برد , کیفیت چشمت مرا
بادا حرامش عیش می , هر کس که هشیارم کند !
***
ای عشق ! پنهان کن مرا , از چشم عقل کوردل
هر جا روم , پی می برد , ترسم گرفتارم کند !
30/10/89
گاهی بعضی حرف ها ریتم ندارند ، آهنگ ندارند …
اما خوب که گوش کنی درد دارند …
سلام برادر جان خداوند نگه دارتان باد .
دلمان روشن می شود با خواندن این گنجینه های با ارزشتان ...ممنون
کو گریه مستانه ای , کز غم سبکبارم کند ؟
از خود تهی سازد مرا , از دوست سرشارم کند
ای همنشین ! در گوش من بیهوده افسون می دمی
من دل نخواهم کند ازو , هرچند آزارم کند
چقدر روان ودلنشین ست
سپاسگزارم خواهرگرامی ام ، طهورا! سه چهارروزاست که
به مشهدبرگشته ام
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

از من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند...
دردیست درد عشق که هیچش کناره نیست
فدای شما
زنده باشید و سلامت برادر مهربانم
سلام استاد غزل های پروانه ای

شما همیشه همه چی رو کامل می گین
حرفی نمیمونه جز حق یار دل مهربانتون
من دل نخواهم کند ازو
هرچند آزارم کند....
ممنونم خاله خانباجی عزیزم! زنده باشی خواهرمهربانم!
متشکرم فرینازگرامی! غزل پروانه ای چه جورجانوری است؟!
دور از تو ای اصل صفا ! نوشین لب شیرین ادا
آب خوشی گر میخورم , در حال بیمارم کند !
سلام پدرجانم . دلم حسابی برایتان تنگ شده ...
ای عشق ! پنهان کن مرا , از چشم عقل کوردل
هر جا روم , پی می برد , ترسم گرفتارم کند !
.....................................................
استاد عزیز غیبتم را ببخش
کم سعادت بودم تا استفاده کنم
دخترعزیزم! من هم دلم برای تو تنگ شده. ممنون محبتهای
توام. زنده باشی!
آقابزرگ عزیز! هرگزگمان مبر زخیال تو غافلم ...