![](http://s3.picofile.com/file/7410555806/156.jpg)
یازدهمین جلسه سه شنبه ما در 23 خرداد 91 برگزار شد . ابتدا من ده غزل برگزیده از صائب و دو صفحه هم از ادبیات منتخب او قرائت کردم . سپس شعرخوانی آغاز شد .
1- آقای افضلی , چارپاره ای با عنوان " ماهی " که به امید تقدیم شده بود :
برکه ای شفاف , چون صبحی زلال رقصگاه ماهیان رنگ رنگ ...
2- آقای موسوی , غزلی که آقای کلاهی اهری خطاب به ایشان ساخته بود
3- آقای خیبری , غزلی در جواب غزل من , که چندین سال پیش برای پسرم روزبه سروده بودم :
ما گوهر نهانیم , ما را نمی شناسید مرغوبتر از آنیم , ما را نمی شناسید
4- آقای ناصری , قطعه ای طنز در مورد گرانی نان
5- خانم موسوی زاده , چند شعر برای کودکان ( چه بچه های خوبی هستیم ما !)
6- خانم نسرین خواجه , چند دلنوشته . نمونه ای از آنها :
ریشه را می خشکاند
رفتنت
مگذار برگ زندگی ام
خاک را ببوسد !
****
باد آنقدر سخت وزید
که تمامی خاطره هایت را
با خود برد .
قاصدک برای کدامین آمدنت
به بام خانه ام سر بزند ؟
****
نمی دانم چرا
امروز به دنیا آمدم
تا پس مانده های دیروز را بخورم
همیشه فردا از آن توست
گاهی رنگ و بوی آنرا
برایم تعریف کن
شاید کمی تازه خوردم !
7- خانم سمرجلالی , غزلی از فرخی یزدی :
ای که پرسی تا به کی دربند دربندیم ما تا که آزادی بود دربند , دربندیم ما
8- آقای عرفانیان , غزل :
در حصار حیرتم , روح و روان گم کرده ام شعله خورشید را در آسمان گم کرده ام
9- آقای ابراهیمی , غزل معروفی از فاضل نظری :
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
10- آقای گرامی , دو قطعه شعر سپید
1-من این غزل را خواندم :
آورد نسیم از سر گیسوی تو بویی ای کاش که دور از تو نبودم سرمویی !
در پایان آقای جمالی قطعاتی با تار نواختند .
آورد نسیم از سر گیسوی تو بویی
ای کاش که دور از تو نبودم سر مویی !
گر وعده وفا کردن تو , یک ز هزار است
از خوب , عجب نیست چنین خصلت و خویی
ناگاه صبا , تا که زخویشم بپرد باز
بویی ز بر و دوش تو آورد و چه بویی
ای چشم مرا نور و به سر هوش , رسیدی
تا پیش تو بر خاک نهم روی , چو گویی
از راه دراز آمده ای , خسته نباشی !
اشکم چو روان است , بشو دستی و رویی
با گریه ی از شادی دیدار , شود باز
بغضی اگر از شوق , شکسته به گلویی
از مهر تو یک ذره و شب غرقه ی مهتاب
از چشم تو یک غمزه و از باده سبویی
گر خلق خوش و روی نکو , لطف خدایی ست
هم خلق خوشت باشد و هم روی نکویی
گویم سخن از عشق تو با خویش , که امروز
با کس نتوان دم زدن از راز مگویی
امید رسیدن به تو ای رود , ندارم
چون چشمه کم آب که افتاده به جویی
ای عشق ! بپرداز به حال من و مگذار
سویی کشدم دین و برد عقل به سویی
91/3/11
سلام برادر بزرگوارم استاد قهرمان گرامی .
ناگاه صبا , تا که زخویشم بپرد باز
بویی ز بر و دوش تو آورد و چه بویی
ممنون
بیام مشهد حتما در این جلسات شعر شرکت می کنم حتی اگر بشه فقط یه بار ..
ممنون استاد عزیز
استاد عزیز
آورد نسیم از سر گیسوی تو بویی
ای کاش که دور از تو نبودم سر مویی !
ای کاش
خواهرگرامی ام ، طهورا! سپاسگزارم
سایه ی گرامی! ببینیم و تعریف کنیم! درمثل می گویند :
هزاروعده ی خوبان ، یکی وفا نکند
ای کاش باز می دیدمت آقابزرگ عزیز!
ماهی
به:م. امید
برکه ای شفاف چون صبحی زلال
رقصگاه ماهیان رنگ رنگ
تا به اعماق زلالش آشکار
ذره ذره ریگ ریگ و سنگ سنگ
**
در میان گلّه های ماهی اش
می درخشد ماهی گلفام من
هر زمان توری به راهش افکنم
می گریزد با شتاب از دام من
**
تور من سنگین بر آمد بارها
دل به رقص آمد ز شوق و شور خویش
تا کشیدم با امیدش روی خاک
از وزغ لبریز دیدم تور خویش
**
یأس می گوید که دندان طمع
برکنم از ماهی و دور افکنم
آرزو گوید که صد بار دگر
تا به چنگش آورم تور افکنم.
18/3/64رضا افضلی
سلام استاد
عیدمبعث مبارک
لحظاتتون پرازآرامش وشعر
سلام برادر بزرگوارم عیدتون مبارک.
از مهر تو یک ذره و شب غرقه ی مهتاب
از چشم تو یک غمزه و از باده سبویی
سلام استاد قهرمان
خوش به سعادت همنشینان شما....
...
عید مبعث مبارک
خدا عمر با عزتتان دهد.
امید رسیدن به تو ای رود , ندارم
چون چشمه کم آب که افتاده به جویی
محشر بود و بی بدیل و تماشایی
استاد دعا کنید امتحان داریم
صالحی گرامی! عید مبعث برشما هم مبارک باد!
خواهرگرامی ام ، طهورا! عیدشما هم مبارک!
فردادگرامی! از لطفتان ممنونم. عیدمبعث برشمافرخنده باد
ممنونم دانیال عزیز! چشم! برایت دست به دعا برمی دارم
ولی تأثیر آن را ضمانت نمی کنم!!!
سلام پدرجان . عیدتان مبارک.
گروعده وفا کردن تو یک ز هزار است
از خوب عجب نیست چنین خصلت و خویی
دخترعزیزم ، نرگس!
خواهم ترا صد سال ، ازدام ِغم آزاد
صد عیدِ مبعث هم ، بر تو مبارک باد!
استاد عزیز عید مبعث بر شما مبارک
در پناه مهر ایزدی همواره شاد و سلامت باشید
سلام
چه طعم ملسی دارد درکنار نام استاد شعر شنیدن
چه طعم ملیحی دارد چشیدن اشعار استاد
خوش به حال من
خوش به حال روزگار
سایه ی گرامی! عیدمبعث برشماخجسته باد!
صالحی گرامی! شرمنده ام می کنید
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است...که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است..مثل من باغچه خانه هم از دوری تو...بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است....بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت دلم...نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است...بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد...خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است...عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او...نرده ی پنجره ها میله زندان شده است...عشق زاییده ی بلخ است و مقیم شیراز...چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است..عشق دانشکده تجربه ی انسانهاست...گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است...هر نو آموخته در عالم خود مجنون است...روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است...ای که از کوچه معشوقه ی ما می گذری...بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است..!(غلامرضا طریقی)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
.
--------------
سلام استاد بزرگوار و همشهری !!!
ممنون از اینکه شهرم را با صدای غزل آشنا می کنید
دشمن نداشته تان شرمنده
چون بسیار زبانزد هستید در مهربانی
داشتن شما مایه آرامش ماست سایه تان مستدام باد
همشهری خوبم ، ریحانه ی گرامی! ممنونم. گوینده ی غزل رانمی شناسم ، ولی ابیات زیبایی درسروده اش بود. برای
او آرزوی موفقیت روزافزون دارم
ممنونم صالحی گرامی! مهربانی را از دوستان آموخته ام
استاد عزیز
مهربانی مثل قدرت شاعریتان محسور کننده است امید که مهربانی را از شما خوب بیاموزم
ریحانه ی گرامی! نتوانستم به وبلاگی که معرفی کرده بودی
راه پیداکنم. چندنکته درموردغزل آقای طریقی به نظرم رسیده بودکه می خواستم باایشان درمیان بگذارم. اگرمی توانند ، باایمیل بامن تماس بگیرند. البته قبلاً درجریان باشم. چون من
ازترس ویروس ، ایمیلهای ناشناس راحذف می کنم!
سلام استاد...راستش من ایشونو نمی شناسم و هیچ آشنایی ندارم. این غزل هم چون دوستش دارم تقدیم شما کردم ...
ببخشید اگر لبنک باز نمیشه..حسابی شرمنده:
www.theosophist2.blogfa.com
من که به تشخیص شما ، از هر نظر دیوانه ام
طبق خبرها آخرین دیوانه در دیوانه ام
دیگر خبرهای شما یک جو نمی ارزد که من
هم در خبر دیوانه ام ، هم بی خبر دیوانه ام
دیوانه در دیوانه ام خواندیدو خوشحالم که من
بالاترین حد جنون در ذهن هر دیوانه ام
در اولین روز جنون محبوب خود را یافتم
او گفت نامم را مبر گفتم مگر دیوانه ام
در را به رویم بست و من در پشت این در سالهاست
انگشت بر در ، دربدر ، خونین جگر ، دیوانه ام
از هر نظر دیوانه ام دیوانه در دیوانه ام
چون اینقدر دیوانه ام الگوی هر دیوانه ام
امروز خوشحالم که من مانند مردم نیستم
با آنچه هستم دلخوشم حتی اگر دیوانه ام
این هم یک غزل دیگه از آقای طریقی تقدیم به شما
استاد من به ایمیل آقای طریقی که از طریق همین مجازی فضا !و از وبلاگ قدیمیشون پیدا کردم ،خبر را فرستادم...
امیدوارم که ببینند![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
tarighi_sher@yahoo.com
و آدرس وب قدیمیشون که بر خلاف وب جدیدشون حذف نشده
http://ghazal-tarighi.blogfa.com
استاد من همین الان این موضوع رو در وبشون خوندم و بسیار خوشحالم که من شدم این واسط خراسانی...واااای باورم نمیشه...![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
اعتراف می کنم که من هیچ وقت شیفته ی دیدار با شاعران بزرگ نبوده ام, اما بخت با من یار بوده و تقریباً با تمام شاعران طراز اول معاصر همنشین یا حداقل هم کلام شده ام و اعتراف می کنم از بسیاری از آنها, بسیار آموخته ام. با این توصیف کم پیش می آید که دغدغه ی دیدن شاعری را داشته باشم, اما محمد قهرمان یک استثنا ست, محمد قهرمان را با غزلهایش شناخته ام و میدانم که هنوز هوای خراسان را با نفس هایش متبرک می کند اما سعادت دیدارش را نداشته ام, هیچ اطلاعی هم از او ندارم, امیدوارم دوستی از دوستان خراسانی با خواندن این نوشته, دست مرا به نحوی در دست محمد قهرمان بگذارد, با این امید به عنوان اولین شعر مهمان غزلی از او تقدیمتان می کنم تا بخوانید و مثل من سالها با این غزل صفا کنید .
با سلام
غلامرضا طریقی
ترک آرزو
عادتم شده در عشق, گاه گفتگو کردن
خنده بر لب آوردن, گریه در گلو کردن
می شود ز دستم گم رشته ی سخن صد بار
گر شبی شود روزی با تو گفتگو کردن
از تو گوشه ی چشمی دید چشم و حاشا کرد
بایدش چو ایینه با تو روبرو کردن
دردمند عشقت را حال از دو بیرون نیست :
یا زعشق جان دادن, یا به درد خو کردن
کاش صد زبان باشد همچو شانه عاشق را
تا تواند از دستت شکوه مو بمو کردن
ای امید جان گفتی چیست آرزوی تو؟
گر وصال ممکن نیست, ترک آرزو کردن
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم خرداد 1387ساعت 15:34
ثبت شده در این صفحه ی وبشون http://ghazal-tarighi.blogfa.com/cat-6.aspx