به سبب ترافیک سنگین خیابانها , جلسه سه شنبه شب ما نیز خلوت بود . در حدود ساعت 6 – طبق معمول – من ده غزل از خواجه حافظ خواندم . سپس از دوستان خواستم تا شعرخوانی را آغاز کنند . آقای ناصری دو بیت خواند . بعد خانم تتاردار که قلم بسیار خوبی دارد , مطلبش را ارائه کرد . خانم نسرین خواجه , چند دلنوشته داشت . خانم سمر جلالی که اکثر از شعرهای پدرش – شاعر خوب شاهرود – می خواند , سروده شادروان امید در رثای فروغ را قرائت کرد . خانم موسوی زاده غزلی به لهجه مشهدی داشت با این مطلع :
دو روز می یی به پیش مو , واز مری تا سال دگه مری پی بخت خودت , دمبال اقبال دگه
غزاله قلونی شعری خواند که نام گوینده اش از یادم رفته ! آقای عبداللهی شعر نوی داشت . آقای باقرزاده , چند بیت از یک قصیده خوب مسعود سعد را از حافظه , به سمع دوستان رساندند . چند تن نیز مطلبی نداشتند .
من غزل تازه ای نسروده بودم . به اصرار عزیزان , سه غزل از سال 86 خواندم که اولین آنها با این مطلع بود ( و دوستان قبلا در سایه سار زندگی دیده اند ):
چه روز ابری غمناکی ! چه ابر تیره دلگیری ز بخت بد نرسد خورشید , به هیچ حیله و تدبیری
و دو سه رباعی .
در ساعت 7.30 حاضران کم کم برخاستند . جلسه ما به علت سرمای زمستان , اسما باید از ساعت 5 آغاز شود , ولی دوستان , مانند قشون شکست خورده , نامنظم می آیند ! به شوخی و جدی گفتم : بعد از این اگر کسی دیرتر از ساعت 6 بیاید , در را به رویش باز نمی کنیم ! من – اگر تعریف از خودم نباشد – چون آدم وقت شناس و مرتبی هستم , از این گونه بی قیدی ها ناراحت می شوم . بگذریم که پنجاه سال است تحمل کرده ام . ولی گذشت زمان از حوصله ام کاسته است .
خوب ! تا چهارشنبه دیگر , مراجعه کنندگان به وبلاگ را به خدای مهربان می سپارم .
90/11/26
چه روز ابری غمناکی ! چه ابر تیره دلگیری
ز بخت بد نرسد خورشید ، به هیچ حیله و تدبیری
مگو که پنجره را بنگر ، که شسته روی خود از باران
که نقش غم نرود از دل ، و گر نگاه کنم دیری
جه یکنواخت شب و روزی ، به جان رسیده ام از تکرار
از این زمانه بی فریاد ، دلم خوش است به تغییری
به احتمال اثر کردن ، اگر جه می دهمش پرواز
امید نیست که از آهم دمد نشانه تاثیری
ستم کشیده دورانم ، برس به داد من ای مطرب!
غمی ز خاطر محزونم ، ببر به صوت بم و زیری
چه غم که عشق زرسوایی ، کشد به عالم شیدایی؟
و گر جنون گذرد از حد ، بس است کنده و زنجیری
حجاب زلف به سویی زن ، مپوش چهره زیبا را
چو روبه روی تو بنشیند ، نجیب دیده و دل سیری
کجا دل تو خبر دارد که می دمد ز دل تنگم
چه ناله های جگر سوزی ، چه آههای گلوگیری!
اگر چه از دل من هرگز خیال تو نرود بیرون
دل تو آینه را ماند که دل نبسته به تصویری
امید در دل پیر من نمرده است ، که می دانم
جوان شود چو زلیخا باز ، اگر به عشق رسد پیری
ای اشک لختی مجالم بده ، سخنی دارم با دوستان
و آن اینکه پیشنهاد میکنم مخاطبین عزیز
به درخواست مدیر وبلاگ ؛ شاه بیت هر غزل استاد را به رای بگذارند
تا سهم واژه واژه این ابیات زیبا بر روح و جان ما بیشتر محسوس شود و هم ان که این رقابت به خواندن بهتر و درک بیشتر اشعار استاد کمک میکند ...
اما شاه بیت این غزل بیت آخر ایشان است :
امید در دل پیر من نمرده است ، که می دانم
جوان شود چو زلیخا باز ، اگر به عشق رسد پیری
فکر می کنم پیشنهاد بسیار جالبیست . اینکه برای هر غزل پدر , شاه بیتی را با رای بیشتری , انتخاب نماییم .
ممنون برادرم .
اگر چه از دل من هرگز خیال تو نرود بیرون
دل تو آینه را ماند که دل نبسته به تصویری
اینم شاه بیتت استاد قهرمان عزیز !
مگو که پنجره را بنگر ٫که شسته روی خود از باران
که نقش غم نرود از دل ٫وگر نگاه کنم دیری
شاید شاه بیت نباشه ولی بهم مزه داد.
ممنون
راستی , اینم نظر من :
چه غم که عشق ز رسوایی , کشد به عالم شیدایی
و گرجنون گذرد از حد , بس است کنده و زنجیری !
من ندانم که کیم من فقط می دانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم .... حمید مصدق ...
زنده باد خالق بی بدیل عشق های شعرگونه استاد قهرمان
چون رود جاری باش
خاموش در شب هنگام
نترس از تاریکی
اگر در آسمان ستاره نیست
تو نورش را بازتاب
واگر ابری گذرد از آن بالا
یاد آر که از آب است ابر همچون رود
پس آنان را نیز با شادمانی بازتاب
در درون خویش
کامل اون شعر مشهدی رو کاش داشتین-
چقدر آدم وقت نشناس حرص درآره! استاد حق دارن-
«از این زمانه بی فریاد ، دلم خوش است به تغییری/
به احتمال اثر کردن ، اگر جه می دهمش پرواز»
به خدا هر کاری کردم نتونستم انتخاب کنم
با عرض معذرت بنده در حدی نیستم بیتی از اشعار استاد رو انتخاب کنم
فقط و فقط میخونم و لذت میبرم
شاید واسه شما هم اتفاق افتاده باشه طعم شیرینی و مزه بعضی خوراکیها تا ابد در ذهنت باقی بماند
ممنون سهبای عزیز
ممنون استاد قهرمان مهربون
من که فکر نمیکنم طعم شیرین در کنار استاد بودن رو فراموش کنم
من که طعم جلسه انجمن شعر استاد رو در منزل استاد فراموش کنم
ممنون
ممنون
راستی میشه از استاد تقاضا کنید هر کی که درست گفت استاد یه بیت شعر بهش هدیه کنند.
خدمت بابا محمد عزیز ! میشه جواب عمه طهورا رو بدین لطفا ؟!
سلام عزیزم وب خیلی خوبی داری منم یه وبلاگ زدم با بابام بیای نظر بزرای خوشحال میشم
آقابزرگ عزیز! کاش بازهم شمارادرمشهد ببینم!
طهورای گرامی! که بایدنظرنهایی رابدهد که کدام بیت بهتر
بوده؟ من که گوینده ی غزل هستم ، نمی توانم. درثانی ،
هدیه دادن یک بیت چه معنی دارد؟ بگویم این یاآن بیت من
مال برنده؟ می توانیدبیشترتوضیح بدهید؟
قابل توجه عمه طهورای نازنین !
عاطفه ی گرامی! شعرمشهدی راازگوینده اش می گیرم و
می فرستم.
ممنونم پدرجان . سلامت باشید همیشه و شاد .
سلام سهبا جون.حالتون خوبه؟ خیلی دلم براتون تنگ شده.نمیدونم از من دلخورید.چند بار باهاتون تماس گرفتم ولی موفق به صحبت نشدم.براتون هر جا هستید ارزوی سلامتی دارم.شب خوش
سلام
زیبا بودند
انصافا غزلهای خوبی است
البته ببخشید در مورد خطابها به ایشان خیلی اغراق می کنید
ببخشید متوجه منظورتان نشدم ! یعنی در مورد کدام خطاب اغراق کردم ؟!
استاد گرامی جناب آقای قهرمان من فکر کردم شما یک بیت از غزلتان به عنوان شاه بیت مد نظرتان است .
بنابراین خواستم بگویم اگر هر کس نظرش با نظر شما یکی شد شما سوای این غزل یک تک بیت برایش بگذارید .
ولی ظاهرا اشتباه کرده ام .
باز هم بابت این غزل زیبا از شما متشکرم.
عمه طهورای عزیز , پیشنهاد درج یک بیت به عنوان شاه بیت غزل , از داداش دانیال بود , نه استاد قهرمان عزیز . به قول پدر , ایشان نسبت به همه ابیات غزل , به یکسان علاقه دارند و فرقی نمی کند که شاه بیتش کدام است ! مگر نه ؟
درسته شیرین سخنان تو همیشه تایید دختر برادرم .
سلامت و پاینده باشید استاد
سلام عاطفه جونم . اینم شعر مشهدی . لینک خط استاد رو هم میذارم با دستخط خودشون راحت تر میشه خوندش .
دو روز می یی به پیش مو , واز مری تا سال دگه
مری چی بخت خودت , دنبال اقبال دگه
خواستنتم پنهومکی , مث نخواستن ممنه
مو خوشه حالم , ولی تو ی دری یک حال دگه
کو همو دستتر بده تا بیگیرم , نضم تو ره
فال تو دست خودمه , ندش به رمال دگه
خال افتده رو جگرم , بس که مجزنی مو ره
مگردی کنج لب کی , دنبال یک خال دگه
دام و دنه ت دست مویه , آب حیاتت لب مو
بیا که چینه تر بدم , نگو به بقال دگه
بالاته قیچی مکنم , تا بمنی پیش خودم
در نری واز یواشکی , بپری با بال دگه
اگر بی پی چپ مکنم , زبون به کومم مگیرم
و خز بیا , یاف نمره مث مو یک لال دگه
نقل خطر خواهی مر , مشنفی از زبون مو
صندق سینه تر ببند , ندش به نقال دگه
http://s1.picofile.com/file/7305838595/File_%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF%DB%8C.pdf.html
مررررررررررررررررررررررررررررررررررررررسی استاد عزیز و شوما سهبای نازنینم
طهورای گرامی! غزلهای من شاه بیت ندارند بلکه ابیات
متوسّطی هستندهمانندیکدیگر
عاطفه ی گرامی! غزل مشهدی تقدیم شد. به دخترم بگویید
درمصرع دوم ( چی ) را به ( پی ) اصلاح کند!
شعر استاد همه بیت الغزل معرفت است ..