افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

حرام کردن عمر است زندگی بی عشق ...


ز شام هجر , مرا زهر می دوید به کام

بیا بنوشمت ای صبح نودمیده , سلام

حرام کردن عمر است زندگی بی عشق

خوشا من و تو که طی می کنیم عمر به کام !

سر مرا – که چو کودک بهانه می گیرم –

به روی سینه بیفشار تا شوم آرام

به یک کنار زن از روی خویش زلف سیاه

که آفتاب ببینم دمیده از دل شام

جنین که عشق در آمیخته ست با تو مرا

شناختن نتوان , من کدامم و تو کدام

وفا به وعده خود گر که دیر خواهی کرد

خدا کند که من و دل , بیاوریم دوام !

نمانده محرم رازی که در میانه فتد

ز من خبر ببرد , وز تو آورد پیغام

رسید قاصد و بی اعتنا گذشت از من

گریخت قاصدک و از توام نداد پیام

شده بساط به هم زن زمانه و ندهد

مجال آنکه ز مینا کنیم باده به جام

چه اعتماد به عمری که پا نمی گیرد

چو آفتاب که خواهد پرید از لب بام

خراب کردن پل های پشت سر شرط است

که ما و عشق بمانیم و راه بی فرجام

***

اگر چه حسن غزل می شود فزون ز ردیف

به لطف قافیه ها , کار شد به خیر تمام !

90/4/19

نظرات 5 + ارسال نظر
جوجه اردک زشت یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ب.ظ

حرام کردن عمر است زندگی بی عشق


بی عشق....بی عشق....

استاد مهربان غزل

بهشت خوش میگذره؟ یاد غزل یاد شماست درست مثل مهربانی...مثل بهشت

[ بدون نام ] دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:25 ب.ظ

طهورا دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:37 ب.ظ

من هنوز به نبودنتان ...به جواب ندادنتان ...عادت نکرده ام

محمد سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

...نبودنت مانند بودنت...

حمید اسکندری تربتی پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:28 ب.ظ

عالی بود استاد
روحت شاد

عجب روزگار عجیبی است
وای از این جدایی‌ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد