افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

خیاط دل ( سیزدهمین جلسه سه شنبه شب )


سیزدهمین جلسه سه شنبه ما در ششم تیر تشکیل شد . پس از صائب خوانی من , دوستان به شعر پرداختند .

1- آقای افضلی , غزل :
ای شعر ! هفته هاست خطابم نمی کنی        چون موج آبشار , خرابم نمی کنی
2- آقای خیبری , غزل :
نه اختیار مرا تا روم به مهمانی               نه میهمان به سرای آورم به آسانی
3- آقای ابراهیمی , غزلی از مرحوم صاحبکار :
یارب از رحمت به چشم هر کسی خوارم مکن        گرچه بد کردم , به روز بد گرفتارم مکن
4- آقای ناصری , شعری از شادروان بهار
5- آقای محمدی , غزل :
که دیده , دیده ای از اشک و دیده ای از خون ؟           که دیده وقت جدایی لیلی و مجنون
6- خانم جلالی , شعری از گوینده ای ناشناس
7- خانم خواجه , چند دلنوشته
8- خانم دست برآورده , غزلی از محمدرضا ترکی :
هر چیز بود غیر خودت جانهاده ای             خود را کنار برکه شب , وا نهاده ای
9- آقای سنجری , دو بیت از خودشان :
بانو ! کنار دلخوشی ها جا ندارد                  مردی که دیگر رفتنش اما ندارد
حالا به یادم می توانی روزها را           خیره به آن کفشی شوی که پا ندارد
و چهار بیت از خانم طاهره کوپالی , با این آغاز :
من شاعرم , خودکار نه , جوهر به دنیا آمدم
                                         در گیر اندیشیدنم , من سر به دنیا آمدم
10 - آقای گرامی , یک مثنوی که چنین شروع می شد :
دستی به سمت واژه های بکر بردم              تنها تو نه , هر واژه را در فکر بردم
11- آقای خوشدل , قطعه ای چاپ نشده از دایی خود , مرحوم صاحبکار :
ای دریغا چه دیر دانستم             که هنر خانمان برانداز است
12- آقای نجف زاده , غزل :
عشق را سربریده اند , سکوت !               عاشقان آرمیده اند , سکوت !
و قطعه ای ادبی

13- و با غزل من , جلسه به پایان رسید :



با آنکه پس از سالها فراق , بنشاند قضا در بر منش
بخشید به من جان و پس گرفت , دیرآمدن و زود رفتنش
ناحق اگرم ریخت خون , چه غم , شاید که شوم سینه ریز او
آن گاه مرا شاد و بی خیال , افتاده ببینی به گردنش
تاریکی و تنهایی است و شب , در خواب کسی گویدم بیا !
باشد که تماشای او کنی , وان خانه و شبهای روشنش
با من غم او بس که پنجه کرد , یا آفت هجرم شکنجه کرد
در خلوت اگر برخورم به او , از بوسه نهم داغ بر تنش !
ترسم که ره بازگشت را , یکباره کنم گم ز بخت بد
آیا به کجا می کشد مرا , با خود , نگه مست رهزنش ؟
هرچند که ناصح ز دوستی , منعم کند از عشق او , ولی
من باز نگیرم نظر از او , تا کور شود چشم دشمنش !
آن حسن خداداد , می شود, هر سال فزونتر ز سال پیش
شرمنده برون می رود خزان , با دامن خالی ز گلشنش
خیاط ازل از چه رو نزد , بخیه به دل او دل مرا ؟
تا آنکه نمی شد ز هجر او , دل تنگتر از چشم سوزنش
من پر نتوانم زدن ز عجز , او نیز نیاید فرو ز ناز
افتاده جدا زان کبوترم , دور است زبس برج مسکنش
کودک نتوان شد , ولی هنوز , خواهم که به بازی چو کودکان
با دست ببندد* دو چشم من , یا سر بگذارم به دامنش !
91/3/17

  * ن ل : بپوشد

نظرات 17 + ارسال نظر
ریحانه چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

*تا خنده ی تو می چکد از خوشه ی لب ها.....بیچاره بمی ها و غم نرخ رطب ها.....دنبال دو رج بافه از ابریشم مویت....تبریز شده قبر عجم ها و عرب ها......قاجاری چشمان تو را قاب گرفته است.....قنداق تفنگ همه مشروطه طلب ها.....از عکس تو و بغض همینقدر بگویم.....دردا که چه شب ها....که چه شب ها...که چه شب ها...قلیان چه کند گر نسپارد سر خود را.....با سینه ی پر آه به تابیدن تب ها.....گفتم غزلی تا ننویسند محال است....ذکر قد سرو از دهن نیم وجب ها.....!



.....................................

استاد عیدتون نیکو و سرشار از لبخند..

محمد قهرمان پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ق.ظ

ممنونم ریحانه ی گرامی! این عیدبرتوهم مبارک باشد!

طهورا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 ب.ظ

با آنکه پس از سالها فراق , بنشاند قضا در بر منش
بخشید به من جان و پس گرفت , دیرآمدن و زود رفتنش

خاطره این سه شنبه خوانی ها در روزهای دلم جاودانه شد.
سلام برادر بزرگوارم عیدتان مبارک .

محمد قهرمان پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ

خواهرم طهورای گرامی!ممنونم. عیدبرشماهم مبارک باد!

سهبا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

خیاط ازل از چه رو نزد , بخیه به دل او دل مرا ؟
تا آنکه نمیشد ز هجر او , دل تنگتر از چشم سوزنش

سلام پدرجانم . روزتان بخیر . عیدتان مبارک . امید که همیشه سلامت و شادمان باشید .

سهبا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:47 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

خیاط ازل از چه رو نزد , بخیه به دل او دل مرا ؟
تا آنکه نمیشد ز هجر او , دل تنگتر از چشم سوزنش

سلام پدرجانم . روزتان بخیر . عیدتان مبارک . امید که همیشه سلامت و شادمان باشید .

سهبا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

کودک نتوان شد ولی هنوز , خواهم که به بازی چو کودکان
با دست ببندد دو چشم من , یا سر بگذارم به دامنش !

رضا افضلی پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ http://rezaafzali.blogfa.com/posts/

ای پنجه های شعر!

رضا افضلی



ای شعر! هفته هاست خطابم نمی کنی

چون موجِ آبشار، خرابم نمی کنی



چون تب درونِ این تنِِ برفی نمی دمی

در هم نمی فشاری و آبم نمی کنی



با واژه های عاصیِِِ آتش گرفته ات

در لحظه های داغ، مُذابم نمی کنی



همچون گذشته های مِه آلود تا سحر

بر زانوانِ خویش به خوابم نمی کنی



تا روزهای بیهده را بارور کنی

برقلّه ی کلام، عقابم نمی کنی



مرواریِِ به خاک و گِل افتاده ی توام

با صیقلِِ شبانه، خوشابم نمی کنی



جانم چو خم لبالبِ انگورِ واژه هاست

ای پنجه های شعر! شرابم نمی کنی



با آنکه فرصتم چو گل از کف نرفته است

پیش از هجوم باد، گلابم نمی کنی



تا از سکون و چشم به راهی گذر کنم

چابک سوارِ پا به رکابم نمی کنی



بی اعتنا چو می گذری از کنار من

از عاشقانِ خویش، حسابم نمی کنی



با یک نگاه، برتنم آتش نمی زنی

درآسمانِ خویش، شهابم نمی کنی



ای شعر! چون پرنده ی جَسته زِ باد برف

پیش تو آمدم تو جوابم می کنی؟


21/12/62


ریحانه پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:50 ب.ظ

ای چشم تو دشتی پر آهوی رمیده...انگار که طوفان غزل در تو وزیده...دریاچه موسیقی امواج رهایی...با قافیه دسته قوهای پریده...این قدر که شیرینی و آنقدر که زیبا...ده قرن دری گفتن انگشت گزیده...هم خواجه کنار آمده با زهد پس از تو...هم شیخ اجل دست از معشوق کشیده...صندوقچه مبهم اسرار عروضی...المعجم از این دست که داری ، نشنیده...انگاه خراسانی و هندی و عراقی...رودند و تو دریای به وصلش نرسیده.....با مثنوی آرام مگر شعر بگیرد...تا فقر قوافی نفسش را نبریده...مفعول و مفاعیل دل بی سر و سامان...مستفعل مستفعل این شعر پریشان...بانوی مرا از غزل آکنده ! که هستی ؟...در جان فضا عطر پراکنده ! که هستی؟...از رابعه آیا متولد شده ای ، یا ...با چنگ تو را رودکی آورده به دنیا ؟...درباری محمودی یا ساکن یُمگان ؟...در باده مستانی یا جامه عرفان ؟...اسطوره فردوسی در پای تو مقهور...هفتاد من مثنوی از وصف تو معذور...ای شعر تر از شعر تر از شعر تر از شعر...من باخبر از عشق شدم بی خبر از شعر...دست تو در این شهر بر این خاک نشاندم...تا قونیه تا بلخ چرا ریشه دواندم؟...آرام غزل ، مثنوی شور و جنون شد...این شعر شرابی است که آغشته به خون شد!...برگرد غزل! بلکه گلم بشکفد از گل...لا حول و لا قوه الا بتغزل...بانوی تر و تازه تر از سیب رسیده....بانوی تو را دست من از شاخه نچیده...باید که ببخشید پریشان شده بودم...تقصیر خودم نیست هوای تو وزیده...آشوب غزل هیچ ، که خورشید هم امروز...در شرق فرو رفته و از غرب دمیده....این قصه من بود که خواندم که شنیدی...افسانه مجنون به لیلا نرسیده ...."مهدی فرجی"
.......

1-استاد خوش بحال غزلهاتون که اینقدر شیرین اند!
.....
2- فکر کنم غزل آقای نجف زاده هم، باید خیلی زیبا باشد !

عشق را سربریده اند , سکوت ! عاشقان آرمیده اند , سکوت !

محمد قهرمان پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ب.ظ

ممنون دخترعزیزم ، سهبا! و عید هم برتو خجسته باد!

محمد قهرمان پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

همشهری گرامی ، ریحانه! سپاسگزارم.

فرداد جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام استاد عزیز
عیدتون مبارک...انشالله که به حرمت این عید همیشه سلامت باشین و حاجت روا....
خواندن گزارش این جلسات پربرکت آه حسرت بر دل می نشاند...
انشالله که سالیان سال برقرار بماند چراکه نبودش جبران ناپذیر است....
برقرار باشین استاد قهرمان.

محمد قهرمان جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

ممنونم فرداد گرامی! امیدوارم توفیق دیدارشمارادریکی ازاین جلسات خودمانی داشته باشم.

سپیده یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:42 ب.ظ

کودک نتوان شد،ولی هنوز،خواهم به بازی چوکودکان
با دست ببندد دو چشم من ،یا سربگذارم به دامنش!
سلام استاد ممنون که مارو هم در جلسات زیباتون سهیم می فرمایین .

بزرگ دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

خیاط ازل از چه رو نزد , بخیه به دل او دل مرا ؟
تا آنکه نمی شد ز هجر او , دل تنگتر از چشم سوزنش

ستاد عزیزم روز و روزگارتون خوش

محمد قهرمان دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:06 ب.ظ

ممنونم سپیده ی گرامی!

محمد قهرمان دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

سپاسگزارم آقابزرگ عزیز! سلامت و شادکامی ات راآرزو دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد