عزیزم ! پای تا سر داغم و پا تا به سر دردم
زیک عاشق شدن ، دیدی به روز خود چه آوردم ؟
غزال من کجا رفتی ، که من حیران و سرگردان
درین صحرای بی پایان ، به دنبال تو می گردم
مرا تا نیمه جانی مانده ، می باید که دریابی
چه حاصل گر کنی یادم ، رود بر باد چون گردم ؟
بخر با بوسه ای در جمع یاران آبرویم را
که با سیلی نباشد سرخ ، زین پس چهره ی زردم
شدم دیوانه ، چون زلفت فرو افتاد بر دوشم
اگر بر شانه من می نهادی سر ، چه می کردم !
مگر وصل تو با نقش موافق راحتم بخشد
که من در ششدر محنت ، کنون چون مهره نردم
نباشد دور اگر افتد غزلهایم پسند تو
که این گلهای رنگین را ، به آب دیده پروردم
مرا گر دوست می داری ، مشو از حال من غافل
به گرمی از درم بازآ ، مکن از عمر دلسردم
طریق عشق را نتوانم از غیرت رها کردن
به پای خود ، ز راه رفته هرگز بر نمی گردم
به دیدارتو ، هر دم می شوم مشتاق تر ای زن !
اگر کم شد خداناکرده شوق من ، مخوان مردم !
روان چون آب خواندم بس خط مشکل ، ولی هرگز
ز خط سرنوشت خویش ، سر بیرون نیاوردم
به صحرای وجود ، از بی نصیبی گردبادم من
که در دستم همان باد است ، اگر خاکی به سر کردم
90/5/5
طریق عشق را نتوانم از غیرت رها کردن
به پای خود ، ز راه رفته هرگز بر نمی گردم
سلام استاد بزرگوار
ممنون
سلام
بیت فیوریت من:
بخر با بوسه ای در جمع یاران آبرویم را
که با سیلی نباشد سرخ ، زین پس چهره ی زردم
مرسی از استاد و ممنون از شما بابت پست شعرهای خیلی قشنگ
سلام زهرای گرامی! متشکرم
ممنونم ابوالحسن گرامی! به جای فیوریت ، از واژه ی
( دلخواه ) فارسی هم می شود استفاده کرد.
ﺍﯼ ﻓﺮﻡ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺳﺒﺪ ﮔﺮﻣﻪ ﺑﻨﺪﺭ
ﺷﯿﺮﯾﻦ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯼ ﻗﻨﺪ ﻏﻠﻨﺪﺭ
ﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ ِ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺎﺗﺖ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻏﺰﻝ ﺣﺎﺻﻞ ِ ﺣﻤﺪ ﺣﺮﮐﺎﺗﺖ
ﺍﯼ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻗﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮ ﮐﻮﺩﮎ
ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﮐﻮﺩﮎ
ﺍﯼ ﻣﺎﻫﯽ ﻗﺮﻣﺰ! ﺗﻮ ﮐﯽ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭘﺮﯾﺪﯼ؟
ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪﯼ
ﺑﺎﺩﯼ؟ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﭘﺮﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺷﺘﯽ
ﯾﺎ ﺁﺏ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﻞ ﭘﺎﮎ ﮔﺬﺷﺘﯽ؟
ﭼﻮﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﻡ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺩﺍﻡ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺩﯾﺪﻡ ﮐه نگﺎﻫﺖ ﻏﻢ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻁ ﺍﺳﺖ
ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺗﻮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﯼ ﭘﻠﻬﺎﯼ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭘﺮﯾﺪﻡ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺮﻕ ﭘﺮﯾﺪﻡ
ﺷﻤﺴﻢ ﺷﺪﯼ ﻭ ﻣﻮﻟﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ
*ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﻏﺰﻝ ﻣﻨﺰﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ*
ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﻓﻌﻮﻝ ﻭ ﻓﻌﻮﻻﺗﻢ
ﻣﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻼﺗﻢ
ﻫﯿﭻ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﺭ ﺣﺴﻦ ﺗﻮ تاثیر ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﯾﮏ ﺑﯿﺖ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻧﺪﺍﺭد
..............................................
سلام استاد...جلو جلو تبریک میگم تولدتونو..
با آرزوی لبخند و سلامتی....شاد باشید....
سلام برادر بزرگوارم
نباشد دور اگر افتد غزلهایم پسند تو
که این گلهای رنگین را ، به آب دیده پروردم
ممنون
ریحانه ی گرامی! ازتبریکت ممنونم. زنده باشی همشهری!
خواهرگرامی ام طهورا! متشکرم
مرا گر دوست می داری ، مشو از حال من غافل
به گرمی از درم بازآ ، مکن از عمر دلسردم
سلام استاد
من واژه واژه این رنگین غزل را با اشک خواندم
دیدگانم تار گشت اما دست ا خواندن بر نداشتم
چه بگویم که بسی باعث افتخار منست در گوشه ای کوچک از کلبه بزرگ و شاعرانۀ شما سکنا گزیده ام
بیت بیت این غزل بر دل و جانمان نشست
اما این بیت مرا گر دوست میداری...
غوغایی در جانم به پا کرد که عمر دارم فراموشم نخواهد شد
و در آخر تولدتونو تبریک میگم
و از خدای مهربانم میخواهم که عمری توام با سلامتی و عزت به شما عطا کند
درود و سلام بر استاد قهرمان
قهرمان عرصه ادبیات و شعر و فرهنگ
سرتان سبز
دلتان شاد
و تنتان سالم و سرحال
بحق این اذان ظهر جمعه !
خدمت رسیدم که تولدتون رو تبریک بگم
با کمال افتخار و به مناسبت تولدتون پست کوتاهی رو مزین به یکی از عزلیات بسیار زیبای شما در وبلاگم گذاشتم که اگه احیانا دوستی ، عزیزی... خواست کامش شیرین بشه عزل قشنگتون رو اونجا هم بتونه بخونه
سربلند و کامیاب باشید
سایه تون مستدام
مریم گرامی! از تبریکتان سپاسگزارم. شرمنده ام که غزلم
شمارابه گریه انداخته است. البته ازشماچه پنهان که خودم
هم ازآنهایی هستم که اشک درآستین دارند.
سرزمین آفتاب گرامی! بابت تبریک و غزلی که دروبلاگتان
گذاشته اید ، ممنونم. موفق و سربلندباشید!
استاد
دشمنتان شرمنده مهربانم
من عاشق این اشکها هستم
اشکهای حاصل از یادآوری عشق
دستان پدرانه تان را از دور می بوسم
و افتخارم آشنایی با بزرگواری چون شماست
من از نرگسی عزیزمان نهایت سپاس را دارم برای این آشنایی آسمانی
زنده باشی مریم گرامی! ممنونم.
دخترعزیزم ، نرگس! دست گلت دردنکند! وبلاگ راخیلی
زیباآراسته ای. اسپندهم دودکنی ، بدنیست. تابترکه چشم
حسود!!!
سلام خدمت استاد قهرمان گرامی تولدتون مبارک الهی که همیشه تنتون سالم ودلتون شاد باشه
سهبای عزیز قالب جدید بسیارزیباست