افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

هفتمین سه شنبه شب


هفتمین جلسه ما در سه شنبه 26 اردیبهشت برگزار شد . پس از آنکه من قرائت حافظ را به پایان رساندم , دوستان به شعرخوانی آغاز کردند .

1-      آقای افضلی , غزل :

با نگاه تو , غرق گل شود , باغ کهکشان از جوانه ام

خنده ای بزن , تا که بگذرد , از ستاره بانگ ترانه ام

2-      آقای جلالی که از شاهرود آمده بودند , غزلی به یاد دکتر خانلری , با ردیف "عقاب "

3-       آقای خیبری , غزل :

چیزی که به دست آید آسان             آسان برود ز دست انسان

4-      آقای لاهوتی , غزل :

سوی من خرامان شد , خنده روی و خوش آیین

کرده از گل سوری , زلف پرشکن آذین

5-      آقای ناصری , غزلی از مرحوم کمالپور , خطاب به شادروان قدسی

6-       خانم موسوی زاده لطف کرده و غزلی به لهجه مشهدی برای من سروده بودند :

زبونت بس که شیرینه مترسم , بییه زنبور رو شعرت بیشینه

مث گل دفترت تر , تازه , مقبول , مخه باغبونه جای گل بچینه

7-      آقای ابراهیم , غزلی از مرحوم صاحبکار

8-      آقای عرفانیان , غزل :

ساحت خشک زمین جولانگه صیاد بود          حاکم سخت سرای خاک ما بیداد بود

9-      آقای گرامی , غزل :

حق نان و شراب بر گردن        دین صدها جواب بر گردن

10-  آقای حسین جبروتی , غزلی خطاب به من که یک سال است دست به عصا راه می روم !

عصای دست اگر گویدت که خسته و پیری

به چشم خصم , ز قد کمان  , هنوز چو تیری

کمر شکن کن و دور افکنش که یاوه سروده

عصای بی سرو پایی که گفته خسته و پیری

وبال دست تو گردیده در کمال وقاحت

ز بس فروتن و سراز حیا فکنده به زیری

تو دستگیر بسی دست و پا شکسته چو مایی

نه خسته ای , نه شکسته , عصا به دست چه گیری ؟

میان این همه بی ریشه هیمه ی شده بر باد

گز ستبر سرافراز ریشه دار کویری

گز انگبین رگی و بی نیاز تکیه گه تاک

اگر چه مست خودی , مست ایستاده دلیری

به جنگلی که وحوشش , فحول شعر زمانند

تو نره شرزه ترین شاعر زمانه , تو شیری

به زوزه زار شغالان لنگ مانده خور صید

برای صید غزال غزل , هژبر هژیری

درین شبان سیاه ستاره خوار سحر دور

به توست چشم امید همه , که ماه منیری

پدربزرگ غزل ! بی تو طفل شعر یتیم است

خدا کند که بمانی ! خدا کند که نمیری !

11-  آقای عبداللهیان , برگزیده ای از مثنوی آقای علیرضا شجاع پور در مورد فردوسی

12-  آقای نجف زاده , غزل :

گیلاس سرخی بر سر انگشت تو دیدم   صد پشته بوسه همدم مشت تو دیدم

13-   آقای کلاهی اهری قصیده واری برای من سروده بودند که به وسیله آقای موسوی قرائت شد :

بود شمس و قمر , آیینه دار روی زیبایت

فلک چرخد بدان پهنا , مگر پیدا کند جایت

 

14-  آقای محمدی , غزل :

عاشق شده ام ای دل , سودای دگر دارم

سودای گذشتن از صد خوف و خطر دارم

15-  آقای باقرزاده , قطعه ای قدیمی از خودشان , با این سرآغاز :

نظرم نیست به جام دگران               سرخوشم , سرخوش پیمانه خویش

16-  من مثنویی پرطول و تفصیل برای وطن ساخته بودم , که بیش از 23 بیت آنرا نخواندم . آغاز و انجامش :

بشویم با گلاب اول دهن را , که آرم بر زبان , نام وطن را

دلم خالی مبادا از خیالش , " خداوندا نگه دار از زوالش "

17-  در پایان جلسه , آقای جمالی برای دوستان تار نواختند و خواندند .

نظرات 14 + ارسال نظر
سهبا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:47 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام پدرجانم . روزگارتان بخیر و سلامت . دست شما و همه دوستان عزیز درد نکند .
با اجازه شما , مثنوی تان را بعدتر خواهم گذاشت . شعر خانم موسوی هم بسیار سخت است نوشتنش . در اولین فرصت آنرا هم درج خواهم نمود ...
اشعار همه دوستان زیباست و نمی شود انتخاب کرد از بینشان .
راستی جای خانمها خالی بوده این هفته ؟! خانم سمرجلالی , خانم غزاله , خانم خواجه ؟! همه با هم غیبت داشتند؟!

رضا افضلی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 ب.ظ http://rezaafzali.blogfa.com

http://www.mylinktags.com/links/view/cmV6YWFmemFsaS5ibG9nZmEuY29t

سهبا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

خدی خدای نازک طعبا
زبونت بس که شیرینه مترسم، بییه زنبوره رو شعرت بیشینه
مث گل دفترت تر، تازه، مقبول، مخه باغبونه جای گل بیچینه
سر ذوق آمده بلبل ماخوانه، قناری کرده شعرای تور از بر
مث موم عسل ملهم رو زخمه، همو یگ نرمه خنده‏ت دلنیشینه
بیبین ابرایی که پور بود دلاشا، کنار رفتن، سر راهت نمندن
درامد از خراسون آفتابت، مگی که زعفرون پخش زیمینه
مو آفتابگردونم دورت بگردم، بلاگردون زنبورای دورت
اگر یگ ریزه شهده توی شعرم، بری که نوم تور بردم شیرینه
مو تب کردم رطب خوردم زیاتی، «دم دربند عشق»ت هی نشستم
پیشانیم داغه، رفتم رو به قبله، گذیشتم «حاصل عمر»ر به سینه
خدی او ناخدا پورمدعاها، بگم که قهرمان کارش درسته
زلاله، صافه ای سرچشمه‏ی شعر، ادم تو نی‏نیاش خودشه میبینه
سعیده موسوی زاده-تهران-بهار 91

سهبا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

با نگاه تو


با نگاهِ تو، غرقِ گل شود
باغِ کهکشان ازجوانه ام
خنده ای بزن، تا که بگذرد
ازستاره، بانگِ ترانه ام

ای سکوتِ من، آشنای تو
ذرّه ذرّه ام، جای پای تو
بدرِ جلوه شو، چَرخَکی بزن
در سکوتِ پاکِ شبانه ام

ای که ازطرب، دشت وبازه ای
شادوپُرگلی، پاک وتازه ای
من دوان دوان، سوی دامنت
چون زلالِ جویِ روانه ام

خنده می زند، دردلم زمان
چون نسیمِ مستِ سحرگهان
گرکه یاسِ پر گلِ من شوی
گر که سرنهی، روی شانه ام

دشتِ لاله ای، پُر پیاله ای
چون شقایقی، قلبِ عاشقی
همچو آتشی، سرخ و سرکشی
شعله ای تو و من زبانه ام.

رضا افضلی 1365

محمد قهرمان یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ب.ظ

دخترم سهبای عزیز! خانمهایی که گفتی ، حاضربودند ولی
شعری آماده نداشتند. ازمثنوی من ، همان 23 ییت آغازین
راخواهی گذاشت. ممنونم. خسته نباشی!

سهبا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

حتما پدرجان . چشم ...
سلامت باشید و پایدار .

بزرگ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

دست گل آقای جبروتی درد نکنه

تو دستگیر بسی دست و پا شکسته چو مایی

نه خسته ای , نه شکسته , عصا به دست چه گیری ؟

محمد قهرمان دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ق.ظ

ممنونم! چشمت دردنکند دخترم!

محمد قهرمان دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ق.ظ

سپاسگزارم آقابزرگ عزیز!

یلدا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.yalda-v.blogfa.com

سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی

یلدا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.yalda-v.blogfa.com

پدربزرگ غزل ! بی تو طفل شعر یتیم است

خدا کند که بمانی ! خدا کند که نمیری !

محمد قهرمان دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ب.ظ

ممنونم یلدای گرامی! لطف داری!

طهورا سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام برادرم ما همین جوریخیره به این جا موندیم که این سهبا جان این ۲۳ بیت و بذاره .
از اشعار این محفل لذت بردیم
ممنون استاد عزیز

محمد قهرمان سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:14 ب.ظ

خواهرم طهورای عزیز! زنده باشی! آن شعر آش چندان
دهن سوزی هم نیست. بعدخودتان بامن همعقیده خواهید
شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد