افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

افسون غزل

غزل ثمره زندگیست , حاصلی از عمر , وقتی از عشق گوید و با عشق , بر دلها نشیند

فریبنده است وعده دیدار ...


پنجمین جلسه ما در سال 91 , در حدود ساعت 6 سه شنبه 12 اردیبهشت برگزار شد . آقای افضلی غیبت داشتند . پس از آنکه قرائت حافظ را به پایان رساندم , دوستان به ترتیب زیر به شعرخوانی پرداختند :

1-      آقای خیبری :

تنها نشان ظلم به پهلوی تو نبود                 بانوی مهربان ! تن مانیز شد کبود

2-      آقای ناصری , غزل :

من که چون پائیز می بینم بهار خویش را      داده ام بر باد و طوفان , برگ و بار خویش را

3-      خانم سلطانی فر , غزل :

مریضخانه , اطاق عمومی و یک زن                   لباس سبز و گشادی به شکل پیراهن

4-      آقای سنجری , غزل :

نهال باغ من از بوسه پائیز می ترسد    لبش خشک و دلش از ابر باران خیز می ترسد

5-      خانم تتاردار , یک قطعه ادبی

6-      خانم خواجه , چند دلنوشته

7-      خانم سمرجلالی , شعری از پدرشان در تجلیل از مقام معلم

8-      خانم ریگی نژاد , یک چارپاره با این سرآغاز :

مائیم و باز دست تهی از عشق                         ماییم و باز حس پریشانی

و غزلی با این مطلع :

گرچه سرشار شوق و لبخندم          در به روی غمش نمی بندم

9-      آقای جبروتی , شعری درباره معلم :

زلرزه موجی دستان ناتوانی من              فتاده لرزه به بنیاد زندگانی من

و یک غزل .

10-  آقای باقرزاده , قسمت اعظم ترکیب بند معروف وحشی بافقی را که چنین شروع می شود :

" دوستان , شرح پریشانی من گوش کنید , داستان غم پنهانی من گوش کنید ..." از بر خواندند.

11-  پس از غزل من , آقای زمانی دوتار نواز جوان تربت جامی – که آقای نجف زاده او را آورده بود – با ساز و آواز خود , شوری به مجلس داد . از اخبار جلسه آنکه چون  همسر خانم موسوی زاده به تهران انتقال یافته اند , ایشان هم به آن شهر کوچیده و از ما دور افتاده اند .

 


غفلت پیری گرفت چون رگ خوابم , گفت که دل خوش مکن ! بهار گذشته

از که بپرسم که چند بار بهاران آمده , یا آنکه چند بار گذشته ؟

" اول اردیبهشت ماه جلالی " دور نباشد ز آخر خرداد

تا که ببندیم چشم و باز گشاییم , اول تیرآمده , بهار گذشته

از تو جدا ای عزیز دل چه بگویم , روز و شبم را چگونه می گذرانم ؟

زودترک بر سرم بیا که نگویند , دیر شده , کار او زکار گذشته

در شب تاریک چون ز خانه بر آیی , ماه تمامی که پیش پا به تو بینم

بی تو که چون آفتاب نور فشانی , روز به من همچو شام تار گذشته

بس که فریبنده است وعده دیدار , غیر پذیرفتن از تو چاره ندارم

دیده به در دوختن مرا شده عادت , عمر عزیزم به انتظار گذشته

عشق ترا می برد به نقطه آغاز , جهد کن و روح را در آر به پرواز

آب حیات است و جاودانگی از آن , عمرت اگر در کنار یار گذشته

منتظرانیم و ناصبور که بی شک , می رسد آن شهسوار از خم جاده

تا به خود آییم , یا که چشم بمالیم , گرد فروخفته و سوار گذشته

آن سر خود را به دار دیده , ندیده ست , شیر زنان ستم کشیده ما را

تا که شود شرمگین و سهل شمارد , آنچه به مردان سر بدار گذشته .

91/2/4

 

نظرات 12 + ارسال نظر
راثی پور شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://rasipoor.blogsky.com

سلام و عرض ادب

از خواندن کارها بسیار لذت بردم.
مرحبا

[ بدون نام ] یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ

سلام عمو جان آبم بیایی شادم کنید

[گل][گل][گل][قلب شکسته]

زمین جای مردن نیست.
می خواهم شهیدی باشم
بر دوش ابرها

[گل][قلب شکسته][بدرود]

طهورا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام برادر غزل سرایم در محفل انس تان بیاد ما نیز باشید

عشق ترا می برد به نقطه آغاز , جهد کن و روح را در آر به پرواز

آب حیات است و جاودانگی از آن , عمرت اگر در کنار یار گذشته

سخت بود انتخاب کردن ابیات
ممنون

محمد قهرمان یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ق.ظ

ممنونم راثی پورگرامی!

دانیال یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:58 ب.ظ http://www.danyal.ir

س که فریبنده است وعده دیدار , غیر پذیرفتن از تو چاره ندارم
دیده به در دوختن مرا شده عادت , عمر عزیزم به انتظار گذشته

تصویر بی بدیل زیباترین روح حیات را در آثار استاد خواندم

محمد قهرمان یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ

خواهرمهربانم طهورای عزیز! جای همه ی دوستان گرامی
درجلسه ی کوچک ماخالی است. به امیددیدار!

محمد قهرمان یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:13 ب.ظ

دانیال عزیز! لطف داری. ممنونم!

بزرگ دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

منتظرانیم و ناصبور که بی شک , می رسد آن شهسوار از خم جاده

تا به خود آییم , یا که چشم بمالیم , گرد فروخفته و سوار گذشته

محمد قهرمان دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ب.ظ

متشکرم آقابزرگ عزیز!

سهبا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:02 ب.ظ

عشق ترا می برد به نقطه آغاز , جهد کن و روح را در آر به پرواز
آب حیات است و جاودانگی از آن , عمرت اگر در کنار یار گذشته
منتظرانیم و ناصبور که بی شک , می رسد آن شهسوار از خم جاده
تا به خودآییم , یا که چشم بمالیم , گرد فروخفته و سوار گذشته ...

ممنون باباجونم .

سهبا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ب.ظ

و البته شاه بیت این غزل :

آن سر خود را به دار دیده , ندیده ست , شیر زنان ستم کشیده ما را
تا که شود شرمگین و سهل شمارد , آنچه به مردان سربدار گذشته ...

هزار ستاره واسه پدرجانم ... ممنونم .

محمد قهرمان چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

دخترنازنینم ، سهبای عزیز! چه قدرخوشحالم که به سلامت
بازگشته ای! زیارتهایت مقبول درگاه الهی باد!
بادادن هزارستاره ، خجالت کُشم کرده ای دخترجان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد