1- آقای افضلی , غزلی با حال و هوایی خاص :
ما که هستیم ؟ مردمی هشیار اهل ایران جاودان بیدار
نیک پندار و نیک پی گفتار نیک هنجار و مینوی کردار
2- آقای خیبری : چند رباعی
3- آقای ناصری : شعری طنز با ردیف " این هم یک دروغ "
4- خانم سمرجلالی : غزلی از محمد علی بهمنی
5- خانم موسوی زاده : دو شعر برای کودکان ( نه برای ما !) ایشان در زمینه شعر کودک خوب کار می کنند .
6- خانم تتاردار : یک قطعه ادبی
7- آقای جبروتی , غزل :
ای خوش آن خوابی که زجر صبح بیداری ندارد ای خوش آن مستی که در پی رنج هشیاری ندارد
8- آقای گرامی , غزل :
نیاز و ناز مبارک ! سلام حضرت ناز ! شدم خراب ز عشقت , مرا دوباره بساز
9- و با غزلی که من برای دوستان خواندم , جلسه به پایان رسید :
گذشت زمان را به خاطر ندارم
که عشقت نگه داشته در بهارم
چه زین بیشتر , می توان خواست دیگر
مرا دوست داری , ترا دوست دارم
چو ابرم که بی گریه صافش نبینی
فسونی بدم , تا که من هم ببارم
ز چشم تو بینند خوب و بدم را
که من جای پای تو , پا می گذارم
نهال امیدم کشیده ست قامت
چرا سجده شکر , هر دم نکارم ؟
ز بازار , دست تهی بازگشتم
که چیزی ندیدم که آید به کارم
بپیما به من , چند جام از نگاهت
وگرنه , به یک بوسه بشکن خمارم !
دل آزرده از من مشو , گر هنوزت
همان یار دیرین خود می شمارم
به خلق خدا , اعتمادم نباشد
ترا من به دست خدا می سپارم
الا رهروان عدم , وقتتان خوش !
بجز عشق , با خود چه باید بیارم ؟...
سلام پدرجان و ممنونم .
بسیار زیبا بود . لطف استاد افضلی شاملمان شد و غزل خاص ایشان برایمان درج شده است . کاش غزلیات آقای گرامی هم به دستمان می رسید . من به شخصه سبک اشعار ایشان و آقای نجف زاده را بسیار دوست دارم . کاش امکان دسترسی بود .
سلام مرا به همه دوستان بزرگوارتان برسانید . باز هم ممنون . همیشه سلامت باشید و شادمان .
گذشت زمان را به خاطر ندارم
که عشقت نگه داشته در بهارم
چه زین بیشتر , می توان خواست دیگر
مرا دوست داری , ترا دوست دارم
چو ابرم که بی گریه صافش نبینی
فسونی بدم , تا که من هم ببارم
ز چشم تو بینند خوب و بدم را
که من جای پای تو , پا می گذارم
نهال امیدم کشیده ست قامت
چرا سجده شکر , هر دم نکارم ؟
ز بازار , دست تهی بازگشتم
که چیزی ندیدم که آید به کارم
بپیما به من , چند جام از نگاهت
وگرنه , به یک بوسه بشکن خمارم !
دل آزرده از من مشو , گر هنوزت
همان یار دیرین خود می شمارم
به خلق خدا , اعتماد نباشد
ترا من به دست خدا می سپارم
الا رهروان عدم , وقتتان خوش !
بجز عشق , با خود چه باید بیارم ؟...
انتخاب سخت است ، همه شاه بیت غزل زندگی است
دخترمهربانم! دیشب به آقای گرامی گفتم غزلش رابفرستد
نمی دانم آقای نجف زاده باکامپیوترکارمی کند یا نه . باید از او
بپرسم. موفق باشی دخترم!
دانیال عزیز! مگرمشق شب بوده که غزل رابه طورکامل رونویسی کرده ای؟! همان که از راه لطف نوشته ای انتخاب
سخت است ، کافی بوده. دلخورنشی!
سلام برادر مهربانم
نهال امیدم کشیده ست قامت
چرا سجده شکر٬هر دم نکارم؟
این غزل بسیار احوالم را نیکو کرد .متشکرم
به خلق خدا , اعتمادم نباشد
ترا من به دست خدا می سپارم
تمام غزلیاتتون قشنگ هستند
خواهرگرامی ام طهورا! امیدوارم همیشه حالتان خوب باشد
آقابزرگ عزیز! لطف داری
رضا افضلی
چهارشنبه 30 فروردین ماه سال 1391 ساعت 4:28 PM
اهل ایران
ما که هستیم؟ مردمیِ هشیار، اهلِ ایرانِ جاودان بیدار
نیک پندار و نیک پی گفتار، نیک هنجار و مینوی کردار
ادب و شعر مان جهان پیما، رسم و فرهنگمان هماره به جا
دانش ما بهارِ نشو و نُما، هنر ما یگانه در اقطار
افتخارگذشته مان در اوج، ذوق ها مان یگانه و بی زوج
چون که دریای ما زند یک موج، صد«نوبل» می بریم و صد «اُسکار»
زورگویان چه حکم ها راندند، آمدند و به قرن ها ماندند
خصمِ خود را زخاکمان راندیم، گر همه ترک و تازی و تاتار
ما غیوریم و بردبار و صبور، قلّة شوکتیم و اوج غرور
رانده از خویش حاکمان شرور،دل ما پُر ز پَرتوِ دادار
مردم صلح خواه ما شاداب، دلشان باصفاتر ازمهتاب
گُرد هامان چو بیژن و سهراب، همه رستم به عرصة پیکار
پهلوانان ما همه تختی، با جوانمردی و جوانبختی
همه شان در مصیبت و سختی، پوریا وار،خَلق خود را یار
دختران، گُرد آفریدِ زمان، پسران نرّه شیر و پیلِ دمان
مرد و زن ها به صحنة ناورد، یَلِ نخجیر بند و شیر شکار
زن و دختر بهار زیبایی، همه شان عاشقان دانایی
باهنر،گرمِ دانش افزایی، شهرة عالمند و میداندار
مادران در مقاومت مهتر، کودک عشق را همه مادر
بر همه مهرگستران سرور، در صبوریّ و مردمی سالار
پدران مرد کار و ذوق و شعور، وقت سختی چو قلّه های صبور
وقتِ شادیّ و شوق اهل سرور، همه جدّی به وقت دانش و کار
عالمان جدید و عهدِ قدیم، همه برجستگان شعر و علیم
نخبه در طبّ و حکمت و تنجیم، فکر هاشان گلِ همیشه بهار
صاحب عید و جش بسیاریم، اهل شادیّ و عیشِ سرشاریم
نتوانست سورِ ما ببَرَد، محتسب در سراسر اعصار
ایزد مهر گفته تا باهم، یاور و یارو مهربان باشیم
وقتِ اندوه و موقع شادی، دلمان با عطوفت بسیار
اهل نوریم و روشنایی ها، ما و از تیرگیِ جدایی ها
تن به ظلمت نمی دهیم و همه، از سیاهیّ و اهرمن بیزار
همچو این بیت شمس دلگیریم، از دد و دیوِ تیرگی سیریم
آرزو می کنیم، شیر خدا،وان قوی رستم بزرگ تبار1
رندی «حافظ» است و هوش «عبید»، همره روح «مولوی» درما
جاودان باد میهن مزدا، تا که برجاست گنبد دوّار.
رضا افضلی10/12/90
1-زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست. غزلیات شمس تبریزی،مولانا
سرکار خانم سهبای ارجمند! خسته نباشید.دیروز شعر بالا را در انجمن ادبی استاد قهرمان خواندم. با ارادت
http://rezaafzali.blogfa.com/post-237.aspx
آنقدر جا مانده ام این روز ها از غافله عشق ها که ادب حکم می کند سکوت را فقط قصد عرض ادب و ارادت و سلام
ثنائی فرگرامی! به فرموده ی اداره ی راهنمایی و رانندگی ،
دیررسیدن ، بهتر از هرگز نرسیدن است!
مملکت را از گرانی و بیکاری نجات دهید.
پاسخ قاطعانه ارتش جمهوری اسلامی ایران به هر گونه تهاجم بیگانگان
http://www.qomnews.ir/